بی همتا

بی همتا

بی بهانه گریه کردن پا به پای سیم گیتار
گم شدن تو دشت رؤیا ، چشم باز و دل بیدار
پشت پا زدن به تقویم ، نو شدن تو نور مهتاب
ساختن هزار تا خورشید از یه دونه کرم شبتاب
فتح قله های آواز ، با یه سط یه ترانه
خندیدن به وسعت عشق ، یه عروج عاشقانه
رد شدن از تن دیوار ، مثل نور از تن شیشه
تویی اون خط طلایی ، از گذشته تا همیشه

گارسیا لورکا ! کجایی ؟ بیا این شهر رو تموم کن
بیا دروازه ی خواب رو با یه واژه مهر و موم کن
با تو شب یه روز تازه س ! مشتغل ترین ستاره !
بعد تو الهه ی عشق شعر تازه کم نداره

مترادف طلوعی برای خورشید پنهون
مثل یه سماع سرخی تو شب عروسی خون
واسه آواز رهایی تو مث نفس می مونی
شعرای سبزت حتی با لب بسته می خونی
آخرین تیر تفنگی برای سرباز خسته
که هزار تا توپ سنگی همه ی راهاش رو بسته
واسه بچه های بیدار قهرمان قصه هایی
افتخار یه دیاری ، پرچم اسپانیایی

گارسیا لورکا ! کجایی ؟ بیا این شعر رو تموم کن
بیا دروازه ی خواب رو با یه واژه مهر و موم کن
با تو شب یه روز تازه س ! مشتعل ترین ستاره
بعد تو الهه ی عشق ، شعر تازه کم نداره

نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1398برچسب:شعر,تموم,کجایی,با تو,بعد تو, شغعر تازه,قهرمان,شب عروسی,خورشید,تفنگ,پرچم اسپانیایی,ساعت 16:5 توسط علی مرادی | |

Design By : Mihantheme